سیاوش و نوروز
نوروز رسید و خرمی گشت پدید در جسم جهان دمیده شد روح جدید ای ناز مبارک به تو این عید سعید هر روز تو فرخنده و مسعود چو عید عزیز دل مامان و بابا سلام عیدت مبارک عزیز دلم بهارت مبارک پسر ناز من و بابا بالاخره تیک تاک ساعت سال 1391 به اتمام رسید و سال 1392 با کلی خیر و برکت و خوبی مهمون خونه کوچیک اما پر از مهر و محبتمون شد. با کمک بابا سیامک و تو گل پسر نازم میز هفت سینمون رو چیدیم و منتظر اومدن بهار بودیم که دم دمهای اومدن بهار خواب مهمون چشمهای ناز و کوچیکت شد و به خوابی ناز فرو رفتی بابا خیلی اصرار کرد برای سال تحویل بیدارت کنم اما دلم نیومد مزاحم خوابت بشم و این طوری شد...